جدول جو
جدول جو

معنی تسلی بخش - جستجوی لغت در جدول جو

تسلی بخش
(اَ حَ)
تسلی دهنده. آرام کننده. آرامش دهنده. مسکن. تسکین بخشنده. و رجوع به تسلی و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
تسلی بخش
انده گسار و سود این نامه هر کسی را هست و رامش جهان است وانده گسار اندهگنان است و چاره درماندگان تسلی بخشنده آرام بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تسلی بخش
آرام بخش، قراربخش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تسلی بخش
رضایت بخش، راضی کننده
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هستی بخش
تصویر هستی بخش
هستی بخشنده، به وجودآورنده، موجود کننده، پدیدآورنده، برای مثال ذات نایافته از هستی بخش / چون تواند که شود «هستی بخش» (جامی۱ - ۵۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ جَ)
آرام کننده، نامۀ تعزیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ گَ / گِ)
زندگی بخش. آنکه به دیگری آثار هستی دهد:
ذات نایافته ازهستی، بخش
کی تواند که شود هستی بخش ؟
جامی
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
هر چیز که موجب تسکین و تسلی گردد. (ناظم الاطباء). آرام کننده. تسکین دهنده درد و غم. آرامش دهنده. و رجوع به تسلیت و تسلی و تسلیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
دهی از دهستان پائین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع است و 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسلی بخشیدن
تصویر تسلی بخشیدن
آرام بخشیدن از اندوه تسلی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی بخش
تصویر هستی بخش
آنکه بدیگری آثار هستی دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکین بخش
تصویر تسکین بخش
آرام کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تسکین دهنده، آرامش بخش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سکرآور، مستی زا، مستی آفرین، نشئه زا، مسکر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
به طور دلسوزانه، رضایت بخش
دیکشنری اردو به فارسی
به طور اطمینان بخش، به شکلی رضایت بخش
دیکشنری اردو به فارسی
غیراستاندارد، رضایت بخش نیست
دیکشنری اردو به فارسی